کد مطلب:276945 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

خطبه حضرت سلمان و علائم ظهور و فتنه مشرق
مرحوم علامه ی مجلسی در «بحار» و مرحوم شیخ علی حائری یزدی در كتاب «الزام الناصب» از «احتجاج طبرسی» نقل كرده اند كه حضرت سلمان فارسی پس از سه روز بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مردم خطبه ای خواند و در آن خطبه خطاب به مردم چنین گفت:

ستایش خدای را كه مرا بعد از آنكه حق را انكار می نمودم به دین خود هدایت فرمود، چه آنكه من آتش كفر را شعله ور می ساختم و آن را بالا می بردم و از آن بهره ای داشتم تا اینكه خدای عزوجل محبت (تهامه) (یعنی سرزمین مكه) را به دلم انداخت.

پس در حالی كه گرسنه و تشنه بودم و قومم مرا طرد كرده و دستم خالی بودم و مركبی نداشتم كه بر آن سوار شوم و مالی در دستم نبود كه مرا توانائی بخشد بیرون آمدم و حالم آنگونه بود كه بود تا به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم و آنچه را كه می دانستم شناختم و علائمی كه درباره ی رسول خدا اطلاع داشتم دیدم. پس خداوند بوسیله ی او مرا از آتش نجات داد و در دنیا به آن معرفتی كه بوسیله ی آن به دین مبین اسلام داخل شدم رسیدم.

آگاه باشید ای مردم، حدیث مرا بشنوید و سپس در آن تعقل كنید، به من علم و دانش فراوانی داده شده و اگر همه ی آنچه را كه می دانم به شما اطلاع دهم گروهی خواهند گفت او دیوانه است و گروه دیگری خواهند گفت خدایا كشنده ی سلمان را بیامرز، آگاه باشید كه برای شما مرگ و میرها و مقدراتی است كه به دنبال آن بلاهائی خواهد بود [تا اینكه گفت:]

آگاه باشید كه در سرزمین (تهامه) یعنی: حجاز و مكه دو گروه به هم می رسند كه هر دو گروه كافرند، آگاه باشید كه برای قبیله ی «كلب» (لشكریان سفیانی) فرو رفتنی است در زمین و اگر چیزی نبود (و موانعی ایجاب نمی كرد) من محل به خاك افتادن آنها را به شما نشان می دادم ولی بدانید كه آن سرزمین «بیداء» است، و پس از آن، كسی را كه باید بشناسید خواهد آمد.

آگاه باشید كه من كار خود را ظاهر نمودم و گفتنیها را گفتم و به پروردگار ایمان آوردم و به پیامبرم تسلیم شدم و به مولای خود و ولای مهر مسلمانی پیروی نمودم



[ صفحه 299]



ای پدر و مادرم به قربان تو ای كشته شده ی كوفان! ای آه و سوز دلم برای بچه های كوچك و اطفال صغیرت، و ای پدرم به قربان صاحب سفره ای كه زنان بسیار اختیار كرد (حسن بن علی علیهم السلام) [تا اینكه گفت:]

ای مردم ناخنهایتان را از روی دشمنانتان برندارید (و پیوسته با آن بستیزید) و دوستانتان را كنار نگذارید كه شیطان بر شما چیره می شود.

به خدای بزرگ سوگند! كه بزودی به بلائی دچار خواهید گشت كه نتوانید آن را با دستهایتان تغییر دهید مگر اینكه بوسیله ی ابروهایتان به آن اشاره كنید.

«و الله لتبتلن ببلاء لا تغیرونه بأیدیكم الا اشارة بحواجبكم، ثلاثة خذوها بها فیها و ارجو رابعها و موافوها» سه تای آن را با آنچه در آن است بگیرید و چهارمش را نیز انتظار بكشید، و پس از آن امید دیدن او را داشته باشید. كه برافروزنده ی پرچم ستم، علم ستمگری را برافروزد و شكم زنهای آبستن و بچه دار را پاره كند و كودكان خردسال را بر روی نیزه ها بردارد و مردان را در دیگها بجوشاند. [1] .

آگاه باشید كه من از شهادت نفس زكیه و ریخته شدن خون او كه در میان ركن و مقام و بسان گوسفند سرش را می برند خبر می دهم. ای وای (بر اسیران زنان كوفه) كه آنها را به «ثویه» در حوالی نجف به اسارت می برند و در شب هنگام آزاد می گردند.

و وعده ی میان شما (و خروج سفیانی و كشته شدن نفس زكیه) فتنه ای است كه از شرق پیدا می شود «و میعاد ما بینكم و بین ذلك فتنة شرقیة و جاء هاتف یستغیث من قبل المغرب فلا تغیثوه لا أغاثه الله، و ملحمة بین الناس الی أن یصیر ما ذبح علی شبیه المقتول بظهر الكوفة و هی كوفان و یوشك أن یبنی جسرها و یبنی جنبیها» و هاتفی از طرف مغرب فریاد می كشد و مردم را به یاری می طلبد، شما او را یاری نكنید و اجابتش ننمائید (كه خدا او را یاری ننماید) و جنگ و كشتار بزرگی است میان مردم تا آنكه كشته ها همانند كشته شده ای كه در پشت كوفه - یعنی در نجف اشرف- به قتل رسید باشد، باشد و آن كوفان است. و نزدیك است كه جسر كوفه، (یعنی: پل روی شط) ساخته شود و دو طرف



[ صفحه 300]



آن ساختمان گردد تا این كه زمانی فرا رسد كه مؤمنی در هیچ جای عالم نباشد مگر اینكه در آنجا باشد و بسوی آن رهسپار شود. آری این فتنه، فتنه ای است تقدیر شده كه هیچكس نمی تواند آن را خاموش كند و یا از آن جلوگیری نماید و خانه ای از خانه های عرب پیدا نمی شود مگر اینكه این فتنه در آن داخل می شود. [2] .


[1] اين جملات اشاره به خروج سفياني است.

[2] بحارالانوار ج 22 ص 387 و الزام الناصب ج 2 ص 154، 152.